18 شهریور....

[ جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, ] [ 16:45 ] [ victory angel ] [ ]

شهریوری...

یه سری چیزارو...

فقط با یه "شهریوری" میتونی تجربه و حس کنی...!

.

.

.

.

.

.

وگرنه بعدش باس یا تو خواب ببینی....
یا تو رویا....!

 

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, ] [ 13:48 ] [ victory angel ] [ ]

میخواهی بروی برو....

میخواهی بروی برو....باشه قبول ...برو....
 
فقط قبل رفتن یه چیزایی رو باید یادت بمونه...
 
باید یادت بمونه که اجازه  نداری اهنگی رو که من دوس دارمو گوش بدی...
 
اجازه نداری تو خاطراتم بگردی....
 
اجازه نداری تو خیالم ولو شی....
 
تو اجازه نداری تو خیالم باهام حرف بزنی...
 
دیگه اجازه نداری...
 
تو حق نداری...حق نداری....هواییم کنی...حق نداری...
[ یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, ] [ 23:50 ] [ victory angel ] [ ]

خاص فقط خداست...

هر کی مارو

نخواست 
 
بدونه پرچمش زیر پرچم ماست


همیشه سرمون بالاست


تا وقتی خدا اون بالاست 
 


خاص فقط خداست...

[ یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, ] [ 23:47 ] [ victory angel ] [ ]

اصلا ...

پسره و مردونگی کردناش!عطر تلخ و سرد زدناش! غیرتی شدناش!

داد زدناش! ناز کشیدناش! مغرور بودناش! اصلا پسره و ته ریشش! پسره و تخس بازیاش =)))

دختره و لوس بودناش! غر زدناش! درخواستای عجیب کردناش!

عشق لواشک بودناش! گاز گرفتناش! جیغ زدناش! خنده هاش! دختره و خل بازیاش!

دختره و جدی شدناش! دختره و مهربون شدناش!

به افتخار هر دو گروه که هیچوقت همدیگرو نفهمیدن....

[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 21:20 ] [ victory angel ] [ ]

از انجايي خراب ميشود كه...

يك رابطه از انجايي خراب ميشود كه
"تو"ناراحتش مي كنيو 
"ديگري"ارامش...

 

[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 20:52 ] [ victory angel ] [ ]

درسته زیاده ولی ارزش خوندن داره...

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!دختر: توباز گفتی ضعیفه؟

پسر: خب… منزل بگم چطوره؟دختر: وااااای… از دست تو!پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟دختر:اه.....اصلا باهات قهرم 

پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟دختر:آشتی…

راستی گفتی دلت چی شده بود؟پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!

پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟دختر: لوووس!پسر:ای بابا… ضعیفه!

این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته!

میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم…هی نقطه ضعف میدی دست من!

دختر: من ازدست توچی کارکنم؟پسر: شکرخدا…!

دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!

دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!

پسر: صفای وجودت خانوم!دختر:می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!

پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم…برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!

دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابروکمون قجری می انداختی!دختر: ولی من که بور بودم!

پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده…وقتی توی دستام گره می خورن… مجنون من…

پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟پسر: …دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…

پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… )گریه(

دختر: چراگریه میکنی؟پسر: چرا نکنم… ها؟دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخنددیگه… بخند… زودباش…پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…

دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنمااپسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟

پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لبو لوچه ام آویزون شد …

پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟پسر: برات… کادو… )هق هق گریه(… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستــــــــان مــن!

پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…نه… اشک و فاتحه نه… اشک و فاتحه و دلتنگی امان…

خاتون من! توخیلی وقته که…آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پفکرده ازبی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!

بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم...اما…تو ارام بخواب... 

[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 20:46 ] [ victory angel ] [ ]

ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ ...

 

 

ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ ...
ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !!! 
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﻭ پسرک ﺑﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﺑﻌﺪﯼ!!! 
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ پسرﮎ ﺑﻪ ﻓﺎﺣﺸﮕﯽ ﺩﺍﻓﺶ !!!
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻧﺎﻇﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﮎ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ ﺣﺎﺿﺮ !!!
ﻫﺮ ﺩﻭ ﯾﮏ ﺣﺲ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻦ !!!
ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ پسرﮎ ﻣﻨﻄﻘﯽ !!

 

 

 

[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 20:38 ] [ victory angel ] [ ]

نسل ما...

ما نسل بوسه هاى خيابانى هستيم ، نسل خوابيدن با اس ام اس ،نسل درد و دل با غريبه هاى مجازى ،

نسل جمله هاى كوروش و دكتر شريعتى ، نسل كادوهاى يواشكى ،

نسل ترس از رقص نور ماشين پليس ، نسل سوخته ،

نسل من ،نسل تو...

يادمان باشد هنگامى كه دوباره به جهنم رفتيم بين عذاب هايمان مدام بگوييم يادش بخير ، دنياى ما هم همينطور بود...

[ شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 17:25 ] [ victory angel ] [ ]

تا حالا شده بغض کنی نتونی داد بزنی...

 تا حالا شده بغض کنی نتونی داد بزنی...

پتو رو گاز بگیری از ترس اینکه کسی نشنوه که بگه تمومش کن بسه دیگه گریه نکن معلومه چه مرگته تو؟

به امید روزی که سرتو بزاری رو شونه عشقت هق هق کنی اونم بهت بگه گریه کن عزیزم

من سنگ صبورتم...هیییییییی...

 

[ شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 17:14 ] [ victory angel ] [ ]